جدول جو
جدول جو

معنی شل و ول - جستجوی لغت در جدول جو

شل و ول
(شُ لُ وِ)
پریشان و آشفته و درهم و بی نظم: عمامۀ شل و ول، شوریده گوریده. (یادداشت مؤلف). چیزی که اجزای آن کاملاً بایکدیگر ارتباط محکم نداشته باشد. لباسی که برای تن کسی گشاد باشد و بر تن او آویزان شود و نظایر و اشباه آن. (فرهنگ لغات عامیانه) ، بی حال. آنکه مواظب درست نگاه داشتن جامه های خود بر تن نیست. (یادداشت مؤلف). سست. وارفته. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شل و ول
پریشان و آشفته و درهم و بی نظم
تصویری از شل و ول
تصویر شل و ول
فرهنگ لغت هوشیار
شل و ول
((شُ لُ وِ))
سست و وارفته، آشفته، پریشان
تصویری از شل و ول
تصویر شل و ول
فرهنگ فارسی معین
شل و ول
بی حال –وارفته، بی حرکت، کج
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شر و ور
تصویر شر و ور
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، بسباس، ترّهه
فرهنگ فارسی عمید
(خُ لُ چِ)
ساده لوح. دیوانه گونه. ساده و سفیه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گِ لُ شُ)
در تداول عامه، بر زمین پر گل و لای اطلاق شود و کلمه شل بمعنی روان خلاف سفت است، چنانکه پس از آمدن باران گویند: کوچه گل و شل است
لغت نامه دهخدا
(خُ لُ وِ)
دیوانه. سفیه. ساده لوح. خل و چل. خل و دیوانه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ لُ پَ)
شل و پر. و رجوع به شل شود
لغت نامه دهخدا
(شِرْ رُ وِ)
در تداول سخنان بیهوده و بی معنی، شر و ور گفتن. (یادداشت مؤلف). حرف مفت و دری وری و چرند و پرنداست. کلمه فرانسوی شریور که لفظاً به این کلمه بی شباهت نیست در زبان فرانسوی به همین معنی بکار می رود. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(شَ لُ پَ)
شل و پل. قطعه قطعه. پاره پاره. (یادداشت مؤلف).
- شل و پر کردن، قطعه قطعه کردن. از هر جای مجروح کردن. بسیار جراحات وارد کردن. از پا انداختن: پنجاه نفر رعیت با چماق شصت قزاق را شل و پر کردند. (یادداشت مؤلف). له و لورده کردن
لغت نامه دهخدا
(حِل لُ بِل ل)
مباح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خل و ول
تصویر خل و ول
سفیه، دیوانه، ساده لوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خل و چل
تصویر خل و چل
دیوانه گونه، ساده لوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شر و ور
تصویر شر و ور
سخنان مزخرف و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شل و پر
تصویر شل و پر
قطعه قطعه، پاره پاره قطعه قطعه، پاره پا ه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شر و ور
تصویر شر و ور
حرف مفت، سخن بی معنی
فرهنگ فارسی معین
کج و کوله، کج و معوج
فرهنگ گویش مازندرانی
رها شدن از سرازیری همراه با ترس، از هم جدا شدن اجزای یک
فرهنگ گویش مازندرانی
شل و ول
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم گرم، ولرم
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم وارفته
فرهنگ گویش مازندرانی
سرشاخه
فرهنگ گویش مازندرانی
دلهره، دلواپسی
فرهنگ گویش مازندرانی
شل و ول
فرهنگ گویش مازندرانی